اولین ظرف شستن
صبح شنبه روز مبعث پیامبر که تعطیل هم بود ساعت یازده از خواب بیدار شدیم و من یه راست رفتم تو آشپزخونه برای تهیه صبحانه و شستن ظرف ها که دیدم یه کوچولوی ناز کنارم ایستاده و میگه من میخوام ظرف ها رو بشورم،یه نگاه به حجم ظرف ها کردم یه نگاه به قدو قواره ی فرشته ی کوچولو کردم بعد پیش خودم گفتم که ظرف هازیاده مطمینا نمیتونه همه رو بشوره و آخرش احساس شکست میکنه و این برای اولین تجربه اصلا خوب نیست پس بهش پیشنهاد دادم که باهم همکاری کنیم و من ظرف ها رو میشورم و تو آب بکش ولی دخترکمون گفت نه همه اش و من میشورم،حتی پیشنهاد گذاشتن صندلی زیر پاش روهم در ابتدا رد کرد ولی وقتی دید مشکله ازم خواست صندلی براش بیارم خلاصه اینکه با اون دستای کوچولو...
نویسنده :
مامان و بابا
8:23